عشق ما مرده یا هنوز زندست ؟

کاش عشقمون همیشگی بود


گفت : وای به روزی که عشقمون عادتمون بشه .

گفتم : مگه میشه ؟ خیلی با هم فرق دارن !

عشق تک مضرابه ، ساز و آهنگه ، عادت نمیشه که !

                 عادت یعنی اعتیاد ، یعنی مریضی ، عشق آدمو میسازه

       

          عادت خاکستریه، عشق طلاییه

 عادت طعم نداره ، عشق وقتی میاد شیرینی میاره

عادت رو اگه ترک نکنی میمونه، از عشق غافل بشی ترکت میکنه

    تنها چیزی که ازش میمونه طعم تلخ رفتنشه

          ای کاش عشقمون هم مثل عادتامون همیشگی بودن




فریاد

فریاد نزن ای عاشق

من صدایت را درون
قلب خود می شنوم
درد را در چهره ی عاشق تو
با ذهن خود می نگرم
فریاد نزن ای عاشق
فریاد نزن !


بی سبب نیست چنین فریادم
بی گناه در دام عشق افتادم
چه درست و چه غلط زندگیه
هم خودم هم تورو بر باد دادم
بی گناه در دام عشق افتادم


اگر احساسمو می فهمیدی
قلبتو دوباره می بخشیدی
لحظه ی پایان این دیدار را
روز آغازی دگر می دیدی


اگه بیهوده نمی ترسیدم
عشقو آن گونه که هست می دیدم
شاید این لحظه ی غمگین وداع
قلبمو دوباره می بخشیدم
کاش از این عشق نمی ترسیدم !


ما سزاواریم اگر گریانیم
این چنین خسته و سرگردانیم


ما که دانسته به دام افتادیم
چرا از عاشقی رو گردانیم ؟


وقتی پیمان دل و می بستیم
گفته بودیم فقط عاشق هستیم
ولی با عشق نگفتیم هرگز
از دو ایل نا برابر هستیم
از دو ایل نابرابر هستیم


نه گناهکاریم نه بی تقصیریم
منو تو بازیچه ی تقدیریم
هردو در بیراهه ی بی رحم عشق
با دل و احساس خود درگیریم


بیشتر از همیشه دوستت دارم
گرچه از عاشقی و عاشق شدن بیزارم
زیر آوار فرو ریخته ی عشق
از دلم چیزی نمونده که به تو بسپارم


تو که همدردی مرا یاری بده
به من عاشق امیدواری بده
اگر عشق با ما سر یاری نداشت
تو به من قول وفاداری بده !
تو به من قول وفاداری بده

dayanamam



yorgunum ozlemekten hayalini
ağlarım gözlerimde yaşlar seli
bir seni unutmadım yıllar dır
birde ben ağlarken gittiğin dır
dayanamam inan
 dayanamam buna
unutamam bian
 dokunamam sana
har canarım uğruna
 aldırmadan zamana
diyemem dilim varmaz
 diyemem elveda

*نمی تونم تحمل کنم*

خسته ام از انتظار خیالتو کشیدن
گریه می کنم تو چشام سیل اشکه

از طرفی سال هایی که تورو فراموش نکردم
از طرف دیگه وقتی من گریه می کردم و تو رفتی

نمی تونم تحمل کنم باور کن
نمی تونم اینو تحمل کنم
یه لحظه فراموش نمی کنم
که نمی تونم لمست کنم
نیاز دارم به تمام وجود تو
ولی زمان از دستم گرفت
نمی تونم بگم،زبون گفتنشو ندارم
نمی تونم بگم خداحافظ

birtanesisin



GÖKHAN ÖZEN BİRTANESİSİN

 
Hesapsızca kitapsızca, 
Bir çocuğun masum 
Sevinçleri gibi günahsızca 
Yalansızca, dolansızca, 
Seni sevdim ben delikanlıca 
 
Ağır oldu içimde ödettiğin bu hasret 
Nasıl dersin unut, hiç tanışmamış farzet 
Unutmaya gücüm yok, sevgilim sen affet 
Gittiğin gün beni ölmüş farzet 
 
Ayrılamam can gibisin 
Ayrılamam herşeyimsin 
Terkediyorsan bilmelisin 
Sen bu kalbin, bir tanesisin!

 

 

یکدانه

 

 

بی حساب و کتاب

 

همچون خوشحالیهای معصوم بچه، بی گناه

 

بی دروغ و بی حیله

 

من تورا جوانمردانه دوست داشتم

 

این حسرتی که برمن نهادی سنگین شد

 

چگونه می گویی: فراموش کن، فرض کن هیچ آشنایی نبوده

 

نایی برای فراموش کردن ندارم، تو ببخش

 

روزی که رفتی مرا دیگر مرده حساب کن

 

 

نمی توانم جدا شوم همچون جان(من) هستی

 

نمی توانم جدا شوم همه چیزم هستی

 

اگر ترک می کنی مرا باید بدانی

 

تو یکدانه این قلب  هستی



گل انار من کجایی؟

دلم گرفته

از دلم که

از تو دوره

خاطره هات

همیشه در حال

عبوره